کد مطلب:153763
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:221
دانش حسین
ابوسلمه می گوید: باتفاق عمر بن خطاب به حج رفتیم وقتی به ابطح رسیدیم یك عرب بادیه نشین نزد ما آمد و به عمر بن خطاب گفت: ای امیرالمؤمنین من حج به جای آوردم و در حال احرام تخم شتر مرغ را شكستم و پختم و خوردم چه كفاره ای بر من واجب گشته است؟ عمر بن خطاب گفت: من به این مسئله آگاهی ندارم بنشین تا یكی از اصحاب محمد (ص) بیاید شاید راه فرجی برای تو باشد، در این موقع امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسید و حسین (ع) نیز همراه او بود، عمر به اعرابی گفت: این علی بن ابیطالب (ع) است مسئله ات را از او بپرس، اعرابی سوال خود را مطرح كرد علی علیه السلام بوی فرمود: از این نوجوانی كه نزد تو است یعنی حسین (ع) بپرس اعرابی گفت: چرا هر یك مرا به دیگری حواله می كنید، مردم به او گفتند وای بر تو این فرزند رسول خدا (ص) است، آن گاه اعرابی گفت: ای فرزند رسول خدا من از خانه ام برای حج بیرون آمدم و قضیه را بیان كرد.
امام حسین علیه السلام فرمود: آیا شتر داری؟
اعرابی عرض كرد: آری.
امام حسین فرمود: بتعداد تخم ها شتر نر را بر ماده بجهان هر تعدادی باردار شدند و زائیدند بچه شتران را به بیت الله هدیه كن.
عمر گفت: حسین، شتر گاهی پوچ می كند.
امام حسین فرمود: عمر، تخم ها هم گاهی فاسد می شوند.
عمر گفت: راست گفتی.
علی علیه السلام حسین را به سینه چسبانید و فرمود: ذریة بعضها من بعض. [1] .
[1] بحار ج 44 ص 197.